در متن کلام زندگی چیست؟!
ز- زاری کردن درغم از دست دادن یار
ن- ناله کردن از جفای یار
د- داد ودرد از زخمهای حرف های یار
گ- گریه کردن در پشت سر یار
ی-
یاسی ازرسیدن به وصال یارشکم گرسنه رامی شودسیرکردباعلف
اماقلب تشنهءعشق راباچه؟
روی بوریا نیز میشودآ رمید
اماآ رامش روح خسته راباچه؟
چادری می شودبنا کردبه نام خانه
اماپایه های محکم بنای دوستی راباچه؟
جادهءدرازی رامیشودپیمودباپای پیاده
امایکدلی رفیق نیمه راه راباچه؟
درپناه آفتاب هم میشودگرماگرفت
اماگرمی نگاه یارراازچه؟
چه آرزوی محالی ست زیستن باتو
مرا همین بگذارند یک سخن باتو:
به من بگوکه مرا ازدهان شیربگیر!
به من بگو که برودر دهان شیر بمیر!
بگوبرو جگر کوه قاف را بشکــــاف؟
ترا به هرچه توگویی.به دوستی سوگند
هرآنچه خواهی ازمن بخواه صبرمخواه.
که صبرراه درازی به مرگ پیوسته ست!
توآرزوی بلندی و دست من کوتــــاه
تو دوردست امیدی وپای من خسته ست.همه وجود تو مهراست وجان من محروم
چراغ چشم تو سبزاست وراه من بسته ست
*******
! دانی از زندگی چه می خواهم؟
من تو باشم، تو، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو، بار دیگر تو!
*